تو كتاب "بايد ها و نبايدهاي " دكتر شهيد بهشتي يه چيز جالبي خوندم كه از يه مقاله نقل كرده بود كه خواستم اينجا بنويسمش ، اما چون كمي طولاني بود گفتم شايد حوصلتون نكشه بخونيدش ، بهتره خودم با زبون خودم به طور خلاصه تر بنويسمش !
موضوع اينه كه ديدين تا حالا بعضي از مسلمونا و كسانيكه ظاهرشون به شدت متدين و متشرع به نظر ميرسه اگه يهو عوض بشن 180 درجه تغيير ميكنند ؟! يه آدم رذل و پستي ميشن ! يني تا وقتي بند شريعت دور و برش هست يك آدم نسبتا رو به راهيه اما تا اين بند پاره ميشه كلا ميشه بي بند و بار !
اما بعضي آدماي ديگه رو هم ميبينيم كه نه به خدا معتقدند و نه به پيغمبر و... اما يك نوع جوانمردي و لوتي گري و عاطفه و هوشياري دارن !
اون تحليل گري كه شهيد بهشتي مطلب رو از ايشون نقل ميكنند به اين نتيجه رسيده بودند كه علت اين تغيير چشم گير اين ميتونه باشه كه اين انسان ، انسانيه كه تا چشم و گوش باز كرده ، هر خوب و بدي را كه خواستند بهش ياد بدن به دين و خدا بسته اند ! پدرش گفته بچه جان اينكار را نكن ، بچه گفته چرا بابا؟ به بچه گفته اند براي اينكه خدا از اينكار خوشش نمياد ! يا اينكار را بكن براي اينكه خدا خوشش مياد . يني اين همه زشتي و زيبايي و خوبي و بدي همش در ذهن بچه به يه نقطه مبدا يني خدا رسيده ، پس وقتي اين مبدا (خدا) رو از دست بده ديگه هيچ خوبي و بدي هم براش باقي نمي مونه كه ! اما اونيكي انساني كه اصلا به خدا اعتقادي نداشته يا اينكه در تربيتش نقش خدا پر رنگ نبوده ، بكن نكن هايي كه بهش ياد دادند بيشتر حول محور آدميت و انسانيت بوده . مثلا گفتند بچه جان همسايه را اذيت نكن ! وقتي پرسيده چرا؟ بهش گفتند چون انسان بايد انسان دوست باشد ، آدمي را آدميت لازم است . يا اينكه به آدمهاي بيچاره كمك كن . چرا؟ چون انسان بايد عاطفه داشته باشد . بلند فرياد نزن .
چرا؟ چون اذيت و آزار ديگران است . خب با اين اوصاف وقتي چنين بچه اي از خدا هم ببره ، بالاخره يك مقدار انسان و انسانيت ، ضعيف و قوي و... رو در نظر داره . يني كلا يه نوع بند و بار اخلاقي براش باقي ميمونه.
* براي اينكه منو متهم نكنيد به اومانيسم و اين حرفا بهتره نتيجه گيري خودمم بگم كه به نظر من اين مطلب چون نكته تربيتي هم داره بهتره اينم بگيم كه در تربيت بچه فقط اينكه بايد ها و نبايدها رو حول محور انسانيت و عقل و منطق بهش ياد بديم و حرفي از خدا و دستوراتش نزنيم هم غلطه ! در واقع دوتاشم بايد باشه. هم دليل عقلي خوب و بد بودن كاري رو بايد توضيح داد و هم اشاره اي به خوبي و بدي كار از منظر خدا و دين كرد .